همه ترانه هایی را که خوانده بودم ابر شد...
همه ی لبخند هایی که زده بودم آه شد
همه ی آفتابی که نوشیدم
پشت کوه ها گم شد ..
همه ی کلمات بلوری (می خواهم ببینمت) از روی رف اتاق محو شد...
همه ی من ذوب شد..
ببین
چگونه همه ی آن چیزهایی را که ابر و آه و گم شدند نقاشی می کنم..
اگر بیایی
اگر ببینی
می میرم برایت...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:26 توسط نیلوفر
|